Tuesday, July 24, 2007

ابر بی باران


لاله چمن دیده بر آسمان بلند
از فراز خروارها کوه
ابری آهسته آید به این سو
لب تشنه غنچه در انتظار باران
سایه ابر اوفتاد بر قامتش
حتی قطره ای آب نامد به چشم
ابر امید همچو خیالی گذرا
حلاجی گشت در میان آسمان
چشمه ای جوشید از تخته سنگ
کز گل نداشت هیچ با او سخن


Posted by at
Labels: , , , , , , , , , ,

3 comments:

  1. کاوه ستایشAugust 1, 2007 at 6:07 AM

    هی سلام تو هم مثل من غمگینی
    نمیدونم چیه این غم که با ما میمونه
    شاید اون هم مثل ما تنهاست
    میخونم نوشته هات رو
    تو هم خط خطی های منو ببین
    http://royayeazadi.blogspot.com/

    ReplyDelete
  2. niloAugust 19, 2007 at 1:12 PM

    salam khili jaleb bod in sher mano be fekr va dasht khoshhal misham bishtar baton ashna sham!
    montazeretonam
    www.nilobala.blogfa.com

    ReplyDelete
  3. parisaSeptember 25, 2007 at 3:52 AM

    نه در رفتن حركت بود
    نه درماندن سكوني.

    شاخه ها را از ريشه جدايي نبود
    و باد سخن چين
    با برگ ها رازي چنان نگفت
    كه بشاید...
    شعرهای قشنگی گلچین کردین.موفق باشین

    ReplyDelete

Subscribe to: Post Comments (Atom)